نقنه در گذرگاه تاریخ

ساخت وبلاگ

در مورد قدمت و تاریخ نقنه و یا هر نقطه دیگری نمی توان بر اساس حدس و گمان و سخنان بی پایه صحبت کرد . چونکه هیچ ارزش علمی و تاریخی نخواهد داشت پس باید کوشش کنیم گفته های ما بر مبنای مدارک و مستندات موجود و درست باشد.

اولین مدرکی که در مورد نقنه به دست آورده ام و هنوز باید در مورد آن تحقیق و بررسی بیشتری به عمل آید مدرکی است که در صورت اثبات. قدمت نقنه را حداقل تا بیش از ۱۵۰۰ سال قبل یعنی تا قبل از اسلام به پیش خواهد برد.

در سندی مربوط به سال ۱۳۵۴ این جمله آمده است:

 "گزارش فرمانداری شهرضا به اداره‌کل فرهنگ‌وهنر استان اصفهان در مورد سکه‌های مکشوفه مربوط به زمان ساسانیان در روستای نقنه."

در مورد این سند باید تحقیقات بیشتری صورت گیرد.

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 950 تاريخ : يکشنبه 10 شهريور 1392 ساعت: 16:14

عالم فاضل ملا اسماعیل نقنه ای

عالم فاضل ملا اسماعيل نقنه‌اي از جمله علمايي است که يار و همراه شيخ محمدتقي نجفي و برادرش حاج آقا نورالله نجفي بود و در جريان حمايت از مجلس شوراي ملي و انجمن اصفهان از علماي مدافع مشروطه به شمار مي‌آمد. در اولين دروه مجلس شوراي ملي نيز از سوي علماي اصفهان به عنوان نماينده آنان انتخاب گرديد. اين عالم بزرگوار در سال 1350 قمري مطابق 1310 شمسي درگذشت و در تکيه آباده‌اي تخت‌فولاد به خاک سپرده شد.

ملا اسماعیل نقنه فرزند ملا محمد نقنه ای می باشد که وی نیز جزو علمای معروف اصفهان بوده و حاج نورالله اصفهانی روحانی برجسته و پرچمدار نهضت مشروطیت اصفهان ، در دوران کودکی، دروس مقدماتی را نزد ایشان آموخته است.

ملا اسماعیل چند موقوفه نیز در اصفهان در جهت استفاده های عمومی و کارهای خیرخواهانه به یادگار گذاشت.

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 3849 تاريخ : چهارشنبه 6 شهريور 1392 ساعت: 15:23

برای مشاهده عکس ها به ادامه مطلب بروید................................... نقنه در گذرگاه تاریخ...ادامه مطلب
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 3222 تاريخ : سه شنبه 22 مرداد 1392 ساعت: 17:40

برای تعیین قدمت یک محل(شهر یا روستا ) باید به یکتعداد عواملی که مهمترین نقش در تشکیل یک سکونتگاه داشته اند توجه کرد که مهمترین عامل دسترسی آسان و مطمئن به آب  آشامیدنی و منابع آبی بیشتر برای کشاورزی و مهمتر از آن داشتن زمینهای هموار و حاصلخیز برای کشاورزی است. در مورد نقنه ، همه شرایط مذکور به خوبی فراهم بوده است . و این موضوع زمینه را فراهم کرده است که از صدها سال پیش نقنه سکونت گاه خوبی را ایجاد نماید .  داشتن چشمه های پر آبی مثل اردوبار چشمه سفید هفت چشمه و قنات ( که اکنون در وسط شهر قرار دارند ) قنات چهار چوبی (در اصل چهار جوبی) و سایر چشمه ها و قنات ها و زمین های زیر کشت آنها ، همه گواه خوبی است برای اثبات وجود شرایط لازم و مناسب یک سکونتگاه انسانی.

اما نکته مهمتر  ، وجود دلایل و مستنداتی است تا بتوان قدمت تاریخی یک محل را اثبات کرد . ولی با وجود مستندات موجود ، بسیاری از مدارک و اسناد که سابقه تاریخی نقنه را نشان می داده ، در طول زمانها از بین رفته است ، گرچه کوتاهی در ثبت و ضبط مدارک موجود افسوس و پشیمانی های آینده را در پی خواهد داشت.

با این حال اینجانب تلاش خواهم کرد با کمک سایر دوستان ، همشهریان و علاقمندان به تاریخ و گذشته زادگاه خود و نیاکانمان نسبت به تحقیق و گردآوری و ثبت و ضبط مدارک موجود اقدام نمایم تا از نابودی آثار برجا مانده جلوگیری شود.

 بنده از این تاریخ به تدریج نسبت به درج سوابق تاریخی  نقنه در این وبلاگ اقدام خواهم کرد . و در اینجا از سایر عزیزانی که قصد همکاری دارند تقاضا دارم با ارائه اسناد ، پیشنهادات و انتقادات خود زمینه گردآوری یک مجموعه مستند و علمی را  فراهم نمایند.

 

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 766 تاريخ : چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت: 15:12

روزی روبرت دوونسنزو Robert De Vincenzo گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.

 پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت در شرف مرگ است و او قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.

دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.

یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و در شرف مرگی ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست عزیر!

دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
مرد جواب می دهد: بله کاملا همینطور است.

دو ونسزو می گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 734 تاريخ : چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت: 13:38

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد. جزیره ای بسیار دور در وسط اقیانوس. روزهای زیادی دستش به آسمان  بلند بود و با دلی لرزان دعا می کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها چشمش به پهنه بی کران دریا بود و افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد...


سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره های باقیمانده کنار ساحل کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و وسایل اندک و مقدار کمی آذوقه و خوراکی های باقیمانده اش  را در آن نگه دارد.

اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن متوجه شد  که دودی به آسمان بلند است و کلبه اش در حال سوختن است. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. همه وسایل و آذوقه ناچیزش.

از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟" این همه مصیبت و گرفتاری کم بود . صدای گریه اش بلند شد .

از روی ناراحتی و خشم ناله می کرد و آخرین روزهای زنگی خود را در برابر دیدگانش مرور می کرد . خسته و نا امید به خواب فرو رفت.

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، با حالتی حیرت زده  و آمیخته با هیجان و خوشحالی از  روی ناباوری  از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.

وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید خودمان  را ببازیم چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.

پس به یاد داشته باش، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 752 تاريخ : سه شنبه 15 مرداد 1392 ساعت: 14:39

 آرتور اش، قهرمان افسانه ای تنیس، هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.
طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.

 یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود:

"چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"

آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
"در سر تا سر دنیا
بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.

از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند

و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند

پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.

پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.

چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.

و دو نفر به مسابقات نهایی.

وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که "خدایا چرا من؟"
و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم : چرا من؟"

 

 ــ  آرتور اَش (Arthur Robert Ashe, Jr) متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۳ درگذشته در ۶ فوریه ۱۹۹۳، تنیس‌باز برجسته سیاه‌پوست آمریکایی بود. او در ریچموند ایالت ویرجینیا بدنیا آمد و رشد کرد. او در دوران بازی خود سه بار عنوان مسابقات بزرگ جهانی تنیس، مشهور به گرند اسلم، را برد.

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 625 تاريخ : سه شنبه 15 مرداد 1392 ساعت: 13:51

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 1106 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1392 ساعت: 15:11

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.


بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.


ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"

دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ "

بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟

و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 738 تاريخ : دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت: 14:03

مرد جواني مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد. شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه روشن بود و همين براي شنا كافي بود. مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون استخر شيرجه برود. ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و چراغ را روشن كرد. آب استخر براي تعمير خالي شده بود! نقنه در گذرگاه تاریخ...
ما را در سایت نقنه در گذرگاه تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالله الله وردی allahverdi بازدید : 613 تاريخ : دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت: 13:53